لنالنا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

لنای من دنیای من

رفتن به خونه هاجرجون

خوشگلکم امروز بعد 2 روز مهمونی مفصلی که برات گرفتیم طبق رسم معمول خونوادمون می خوایم بریم خونه هاجر جون. عزیزم امروز 11 روز که پیشمونی و با اومدنت زندگیمونو پر از روز های قشنگ قشنگ کردی. چمدونتو با کلی وسایل بستیم و رفتیم خونه هاجر جون. مخملم نمی دونم چرا اصلا خواب نداری. شبا هم که همه رو نگران خودت کردی.بابام هم بر خلاف همیشه که زودتر از همه می خوابید به خاطر عشقی که به لنا جونش داره همش با ما بیداره... اینجا هم همه بهمون سر می زنند.بیشتر از همه لیلا جون می اومد پیشمون.یک روز در میون می اومد و لنا خوشگله رو می برد حموم خوشگل ترش می کرد. هممون عااااااااااااااااااااااااااشقتیم عکس هایی رو که اونجا بابایی ازت گرفته الان برات می ...
6 آذر 1391

نفس منی لنا جون

عزیز هر روز و هنوز من : امروز تصمیم گرفتم از روزی که اومدی پیشمون و شدی دنیای مامان و بابا برات بنویسم تا بدونی هر لحظه لحظه ی با تو بودن برامون پر از خاطرات قشنگ قشنگ شده . نازگلکم : 6 تیر 88 ساعت 11:15 خدا فرشته کوچولومونو یعنی تورو بهمون هدیه داد.بابایی از قبل اسم خوشگلتو انتخاب کرده بود.خیلی خوشگل بودی عزیزکم اصلا شبیه نوزاد نبودی.هرکی میدیدت همینو میگفت....عکساتو که بزارم دوست های وبلاگیمون هم میبینن که من اغراق نمیکنم نفس مامان: خدارو بخاطر تو هر روز و هر شب شاکرم ...
3 آذر 1391